سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط چت-روم-چت روم-شمال-رشت-گرگان-رشت-گیلان-مازندران-گلستان-بابلسر- در 91/8/17:: 5:11 عصر

<**<**تبلیغاتX روانشناسی جدیدترین مطالب روان شناسی دانلود کتاب 30 اصل برای اعتماد به نفس بالا نام کتاب : 30 اصل برای اعتماد به نفس بالا نویسنده : نا مشخص حجم : 52 کیلو بایت                                    برای دانلود به ادامه مطلب برویدادامه مطلب [ ] [ ] [ Ali ] [ نظر بدهید ] دانلود کتاب 21 رمز موفقیت میلیونرهای خودساخنه نام کتاب : 21 رمز موفقیت میلیونرهای خودساخته نویسنده : نا مشخص حجم : 118 کیلو بایت توضیحات: رویاهای بزرگ در سر بپرورانید حس هدفمندی را در خود پرورش دهید خوددداری شغل آزاد بدانید کاری را که واقعا دوست دارید انجام دهید در کار خود همیشه بهترین باشید سخت تر و بیشتر کار کنید خود را وقف یادگیری مادام العمر کنید اول حق و حقوق خودتان را بدهید همه جزئیات مربوط به کارتان را یاد بگیرید ادامه مطلب [ ] [ ] [ Ali ] [ نظر بدهید ] دانلود کتاب 12 روش برای خوشحالتر زیستن نام کتاب : دوازده روش برای خوشحال تر زیستن نویسنده : نا مشخص حجم : 76 کیلو بایت توضیحات: خوش بین باشید دید وسیعی داشته باشید سپاس گزار باشید از زندگی لذت ب صفحه نخست |  ورود کاربران |  ثبت وبلاگ جدید |  راهنما |  اخبار سایت |  فهرست وبلاگها |  تبلیغات در بلاگفا |  درباره بلاگفا |  گزارش تخلف |  تماس با ما مدیریت بلاگ نام کاربری: کلمه عبور : ورود به وبلاگهای گروهی کلمه عبور را فراموش کردم آخرین وبلاگهای بروتبلیغاتX این روزگار   آخرین مطالب کام ت تل دیر نشده ! واق واق واق واق ویروسی به نام نقاشی مدرسه ای مغز حوا با عطر موز کودکی را دوست دارم . جشنواره کتاب خوانی قدم میزنم لینک دوستان قالب میهن بلاگقالب بلاگفا بلاگفا آپلود عکس Download لینک های مفید فروشگاه اینترنتی بازمانده نمایش افراد آنلاین عروسی ها فال حافظ کام ت تل   ما تو خونه  دو تا لپ تاپ داریم یکی ماله من  بود یکی ماله ادم . من لپ لپم رو با بچه ها شریک شدم . اول با دخترو  و حالا دخترک هم داره کار با کامپیوتر رو یاد میگیره .  اول دخترو اجازه نمیداد . بعد که دید من اصرار دارم دخترک هم به کامپیوتر دست بزنه  کوتاه اومد . تو مدت کوتاهی که این مجوز صادر شده به طرز باور نکردنی دخترک  پیشرفت کرده . چرا که یاد گیری با روش آزمون و خطا است و هیچ نگران نیست که ممکنه چه گند هایی بزنه . همون عوامل بازدارنده ای که ما بزرگتر  ها رو  یک قدم عقب نگه میداره .  دخترک الان میتونه  بازی مورد علاقه اش رو باز کنه و یا توی فایل عکسها دنبال عکس مورد علاقه اش بگرده و..... و اما ....  الان که اومدم به این لپ لپم دست بزنم  میگه : -مامانی این کام ت تل  منو خواهلیمه  دس نزن !!!!!!!! - پس من از کدوم  کامپیوتر  استفاده کنم  ؟ - همون شبز کوشیکه دیگه ( کامپیوتر سبز کوچیک  یه اسباب بازیه که من به قیمت هشت هزار تومن  برای آموزش اعداد و الفبا برای این فینقیل ها خریدم )   [ چهارشنبه 17 آبان1391 ] [ 5:6 بعد از ظهر ] [ حوا ] نظر بدهید دیر نشده !      سر مست بودم از طبیعت زیبا و انرژی بخش ، نقاش آسمان  سر ذوق امده بود  . بازی ابرها و تصویر هایی که می دیدم بی نظیر بود .  اما  نکته ای که برام اهمیت داره   اینه که حضور ما در طبیعت  نتیجه اش زباله هایی است که از خود به جا میگذاریم . زباله های پراکنده ای که جایی برای رشد نمیگذارن . بطری و کیسه های پلاستیکی که به مرور زمان  در  خاک دفن میشن  ،بدون اینکه تجزیه بشن . اگر  ما به همین شکل ادامه بدیم  تا صد سال دیگه آیا خاکی باقی خواهد ماند  ؟ درختی ، سبزه ای ؟!  هنوز دیر نشده . زباله ها رو در طبیعت رها نکنیم . پ.ن : عکس های بی نظیری گرفتم و در حالی که عکس میگرفتم متوجه شدم که من مجبور به س. ان . سور  هستم . من کادر عکس رو جوری تنظیم میکردم که  زشتی هایی که خودمون به طبیعت اضافه کردیم  دیده نشه .  من واقعیت رو  پنهان میکردم . انچه در پیرامون من هست  چهره زیبایی است که خط خطی شده . دختران من آموزش دیدن که زباله هاشون رو درطبیعت و کوچه و خیابان رها نکنن .  دختروی شش ساله من  میدونه که چه زباله هایی بازیافت میشن و کدوم ها نمیشن . میدونه که هسته میوه  زباله نیست  و روی خاک بهترین جا برای اونه . علامت بازیافت رو میشناسه . دخترو 6 ساله است و من 37 ساله .  اگر به 6 ساله ها یاد بدیم  شاید  دیر نشده باشه . امیدوارم .   [ یکشنبه 14 آبان1391 ] [ 9:58 قبل از ظهر ] [ حوا ] 3 نظر واق واق   این روزها مثل  سگی میمونم که داره دنبال دم خودش میگرده و هی چرخ میزنه و هی چرخ میزنه . [ سه شنبه 9 آبان1391 ] [ 9:38 بعد از ظهر ] [ حوا ] 3 نظر واق واق   این روزها مثل  سگی میمونم که داره دنبال دم خودش میگرده و هی چرخ میزنه و هی چرخ میزنه . [ سه شنبه 9 آبان1391 ] [ 9:38 بعد از ظهر ] [ حوا ] 1 نظر    رنگین  کمان زنانگی رو دوست دارم . برای من  زن بودن پر از هیجان بوده . لذت ها و دلواپسی هایی که فقط در دنیای قشنگ خودم میتونم تجربه کنم . نوسانات روحی من شاهکاره و دوستش دارم . امروز صبح  کلی اشک ریختم برای دوستی که مادرش رو در سالهای جوانیش از دست داده و حالا خودش یه مادر مهربونه . به یاد مادرم هستم که تو 4 سالگی  آغوش امن مادرش رو از دست داده و برای بچه هاش  چنان مادری کرده که مثال یک فرشته واقعی شده . دوست دارم همه مادرای مهربون رو . همه زنانی رو که با وجود مشکلات اجتماعی و سنتی  زندگی رو با عشق به اطرافیانشون هدیه میکنن.  دوست دارم زنان تنهایی رو که برای حفظ هویت خودشون  سخت کار میکنند .  پ.ن : من امروز  جو گیر شدم از اون موقع هاست که  الان کم مونده پروانه بشم . اصلا همه چی خوبه . [ سه شنبه 2 آبان1391 ] [ 10:53 قبل از ظهر ] [ حوا ] 4 نظر ویروسی به نام نقاشی مدرسه ای   دخترو نقاش خوبی است  مثل اکثر بچه ها . از وقتی  به پیش دبستانی میره توی نقاشی هاش کوه و خورشید و خونه با سقف شیروانی و درخت  دیده میشه . هنوز تامرحله  درخت و تاب و چند تا گل و رود خونه پیشرفت نکرده .  نمیدونم این نقاشی از کجا به بچه ها سرایت میکنه و دیگه جلوی رشد و خلاقیت اونها رو میگیره . وقتی ازش سوال میکنم میگه همه تو کلاسمون همینجوری نقاشی میکنیم . در صورتی که تو خونه  نقاشی هایی که می کشه بی نظیره . چند روز پیش یه کاراکتری کشیده بود که باورم نمیشد این کار دختروی منه .  چنان خطوط قوی و محکمی داشت و چنان با جسارت کار شده بود که کیف کردم . امروز یه نقاشی کشیده کوه و خورشید و ابر و یه خونه شیروانی . نمیدونه با دیدن این نقاشی های ویروسی چه حالی میشم .  [ جمعه 28 مهر1391 ] [ 4:19 بعد از ظهر ] [ حوا ] 2 نظر مغز حوا با عطر موز   وقتی دارم یه کتاب رو میخونم بعید میدونم که  نوشته ها از یادم بره  اما بعد از یه مدت خلاصه ای از مضمون در ذهن دارم و بعد در حد یکی دو جمله و بعد در حد یک خاطره . بعد در حد طعم یک خاطره .... بعدش هم خب از خودم ناامید میشم که من اینهمه وقت میگذارم  کتاب  میخونم   اگر قراره چند سال بعد  در حد مزه یه آدامس موزی تو ذهنم بمونه  چه معنی داره . کتابهایی رو که قبلا خوندم  هراز گاهی از کتابخونم بر میدارم  و ورق میزنم . پوست آدامس رو میگذارم لا به لای ورق هاشون که مدیون نشم . به اندازه  هارد یه کامپیوتر از خودم توقع دارم .   [ جمعه 28 مهر1391 ] [ 11:45 قبل از ظهر ] [ حوا ] 1 نظر کودکی را دوست دارم .    با دخترو رفتیم  یه کار نمایش کودک دیدیم . بدک نبود .  یه ورژن جدید از شنگول و منگول بود . تمام مدت داشتم به داستانهایی که شبها برای دخترا ها از خودم می سازم فکر میکردم و اینکه اگر اینها رو به شکل نمایش برای بچه ها اجرا کنم چه کیفی داره . البته من خیلی موافق با تغییر در ادبیات فولکلور نیستم . نو آوری در اجرا رو دوست دارم با اندکی تغییر که تکرار رو بشکنه ولی این که یه داستان رو کلا زیر و رو کنی به مرور زمان اصل رو دستخوش تغییر میکنه. چقدر بچه ها رو دوست دارم . دیشب تو مطب دکتر یه پسر بچه کوجولویی بود خیلی شبیه اون بچهه بود که اول برنامه کودک زمان  ما منتظر شروع بود و قدم میزد .  باهاش دوست شده بودم و کلی کیف کردیم . از آسانسور خوشش میومد هی با مامانش میرفت سوار می شد و برمیگشت . بعد بلند بلند وسط سالن میگفت : طبقه همکس ، طبقه همکس ......  زندگی کردن تو شهر کوچیک خوبیش اینه که اگر تو بچه  ای رو دیدی که عاشقش شدی مطمئنی روزی دوباره اونو خواهی دید .  بارها برام پیش اومده و میدونم دوستم رو دوباره خواهم دید. [ پنجشنبه 27 مهر1391 ] [ 10:19 قبل از ظهر ] [ حوا ] نظر بدهید جشنواره کتاب خوانی     http://www.attarlibrary.ir/main/ جشنواره بزرگ کتاب خوانی مجازی . [ شنبه 22 مهر1391 ] [ 4:52 بعد از ظهر ] [ حوا ] 1 نظر قدم میزنم   یه مدتی  اینجا نیستم  . نگران نباشید . فقط  به سکوت احتیاج دارم .  سکوتی که کلمه ها تو مغرم راه نرن . برمیگردم با روحیه ای بهتر .  دوستتون دارم و  ممنون از همراهی تون . [ سه شنبه 11 مهر1391 ] [ 9:4 قبل از ظهر ] [ حوا ] 6 نظر شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد   یاد یکی از دوستای دوران دانشجویی افتادم و  صفحه فیس بوکش رو پیدا کردم . عکس زیبایی ازش دیدم که مثل همیشه  دلفریب و دلربا بود .  با خودم گفتم: هوراا ! دوست خوشگلم پیدات کردم . روی والش هیچ چیزی غیر از همین عکس نیود  با تعداد دوستانی محدود . عکسش رو باز کردم . محو زیبایی اش شدم . من ندیده بودم که وقتی ابروهاش رو برداشته چقدر زیبا تر شده . مثل یه قوی زیبا . کمی به اطراف عکس نگاه کردم   این یه تصویر از یه قاب عکس بود که روی یه سنگ بود . بالای عکس نوار مشکی افقی بسته شده بود .  مگه می شه  این چه فکر احمقانه ای بود که من کردم . کمی دقت کردم . قلبم داشت می ایستاد . توی والش گشتم . فقط یه نوشته از یه دوست که نوشته بود  : ...  تنها راهی که میتونستم زنده نگهت دارم .  و یه نوشته از یه دوست دیگه که نوشته : یادمه روزی رو که برای خرید لباس عروس باهاش رفتیم . مگه میشه ؟ دوست نازنین من چه اتفاقی براش افتاده ؟  چرا من ازش قافل بودم ؟ اصلا چی شد که گمش کردم ؟ یه شوک حسابی !  یعنی پایین تصویر که رنگ سنگ روشنه  سنگ قبر دوست منه ؟  باورم نمیشه . خدایا چرا ؟ هی با خودم کلنجار میرم که زندگی همینه . دوست دارم قوی باشم . دوست دارم از اون دلداری ها که به بقیه میدم برای خودم هم بگم اما  تحملش سخته . تمام خاطراتمون رو مرور میکنم . روزهایی رو که برای کلاس تربیت بدنی  با ماشین میومد دنبالم . روزی که ناهار اومد خونمون و دو تایی یه سوپ درست کردیم . روزی که برای رفتن به تولدش چقدر از بابا حرف شنیدم . روزهایی که با هم سر کار میرفتیم و هر وقت میدید من یه گوشه ای تو فکرم کاری به کارم نداشت میدونست که الان دست به قلم میشم و شعر نوشتم شروع میشه و بعد اولین کسی بود که به شعر هام گوش میکرد و نگاهش به گوشه ای خیره میشد .   چی شد که دیگه ندیدمش ؟ من بعد از دانشگاه از تهران رفتم و بعد ازدواج کردم . ...و دیگه ندیدمش  رفتم دفتر شعرم رو اوردم میدونستم که یکبار برام یه چیزی نوشته بود  . ورق به ورق می گشتم . انگار دنبال خودش بودم . ضربان قلبم تند تند میزد  و اشکهام سرازیر بود .  پیداش کردم . برام نوشته بود : برای  ... که دوستش دارم و داشتم و خواهم داشت و......   شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد گروهی بر آنند که این مرغ شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد ...     [ شنبه 8 مهر1391 ] [ 2:11 بعد از ظهر ] [ حوا ] 10 نظر قبل از جنگ این شکلی بودیم   توی شهر ما دارن مانور جنگی برگزار میکنن . دو شبه که صدای  آشنای ضد هوایی  دوباره شنیده  میشه . گلوله های سرخی که پشت سر هم به سمت دریا شلیک میشه .  رفتیم کنار جایی که  مانور برگزار میشد ، کنار تپه ها و خاکریز  عکس یادگاری گرفتیم با عنوان:  قبل از جنگ این شکلی بودیم . [ چهارشنبه 5 مهر1391 ] [ 8:58 بعد از ظهر ] [ حوا ] 1 نظر ... پاره   وقتی  هیچ جوری نمیتونم جلوتو بگیرم و از من رد میشی و هر کاری دلت خواست میکنی ، احساس میکنم یه وسیله جلوگیری معیوبم .   [ دوشنبه 3 مهر1391 ] [ 1:38 بعد از ظهر ] [ حوا ] 4 نظر ما و من   ما از یه مسافرت  بلند مدت برگشتیم .  دخترمون رو یه روز دیر تر به پیش دبستانی فرستادیم و خونمون رو از چمدان و ساک و لباس و ... منفجر کردیم . دخترو و دخترک  از خوشحالی  دوباره دیدن اسباب بازی هاشون  اونها رو مثل  برف شادی  همه جای خونه پخش کردن و  روی دور تند  شروع کردن به بازی با همه وسایلشون . الان من خواستم  یه دقیقه به خودم روحیه بدم اومدم اینجا  میبینم اون قالب خوشگلم که یه هفته براش وقت گذاشتم  به هم ریخته  و نیست .   من امروز یه بیل مکانیکی هستم . من امروز یه بولدوزر هستم . من امروز یه تریلر برای جابجایی وسایل هستم .  من امروز  از مسافرت برگشتم .   [ یکشنبه 2 مهر1391 ] [ 9:30 قبل از ظهر ] [ حوا ] 8 نظر میدونی   -کیه داره در   ساختمون رو اینقدر محکم باز و بسته میکنه ؟ - نمیدونم - میدونم نمیدونی  چون تو همین جا کنار من نشستی  ...  هه هه هه   من چرا باید سوالهای بی خود از تو بپرسم وقتی میدونم تو  هم مثل من جوابشو نمیدونی ؟ - نمیدونم - تو چی میدونی ؟ - نمیدونم  بریم بخوابیم سیندرلا هم این وقت شب دیگه میرفت خونش میخوابید .  - سیندرلا مسواک زد قبل خواب ؟ - نمیدونم - میدونی . این یکی رو مخصوصا  میگی نمیدونی . چون من هم میدونم  عمرا اگر مسواک زده باشه . کرم داشتم  بپرسم شاید بگی  مسواک زده  اون وقت من بپرسم مگه تو پیش سیندرلا بودی  و بگی نمیدونم و بعد من بگم ..............   [ پنجشنبه 16 شهریور1391 ] [ 0:11 قبل از ظهر ] [ حوا ] 15 نظر جاناتان   مرغان دریایی امروز  به شهر ما برگشتند . رفتیم کنار رودخونه و برای  اومدنشون  کلی خوشحالی کردیم .  دخترو  دوباره به فکر افتاده که جاناتان رو پیدا کنه . هر کدوم که بالاتر و طولانی تر پرواز کنه اسمش جاناتانه . سال پیش براش کتاب  " جاناتان مرغ دریایی  " رو خونده بودم . [ دوشنبه 13 شهریور1391 ] [ 6:13 بعد از ظهر ] [ حوا ] 4 نظر دو تا روح داره ؟    یه مار دو سر دو تا روح داره ؟   لاله و لادن دو تا روح داشتن ؟ یعنی روح فقط تو مغزه ؟ یعنی همه بدن مغزه و بقیه ابزار ؟ یعنی  مار دو سر دو تا روح داره ؟ ... یعنی مار دو سر دو تا روح داره ؟     [ جمعه 10 شهریور1391 ] [ 6:17 بعد از ظهر ] [ حوا ] 4 نظر هیچ اشکالی هم نداره   اینکه هر وقت من سردمه ادم گرمشه  و هر وقت اون استثنا سردشه  من گرممه .  همش اون اسپیلیت رو روشن میکنه  من تا  میره تو اتاق خاموش میکنم . تا پنکه رو روشن میکنه  اگرحواسش نباشه  خاموش میکنم و زود پنجره   باز میکنم . نمیدونم تو خلقت کجای سه فاز من  یا سیم ارت  اون اشتباه وصل شده .  من کلا سردمه . و اون همیشه گرمشه .  مگه میشه وقتی باد خنک  از پنجره داره صاف صاف میاد تو خونه کسی بیاد پنجره رو. ببنده و اسپیلیت رو روشن کنه . [ پنجشنبه 9 شهریور1391 ] [ 9:34 بعد از ظهر ] [ حوا ] 3 نظر شب به خیر دخترا !   میخواستی وقتی دو تا بچه رو پشت سر هم به دنیا میاری به این چیزاش هم فکر کنی . هر پدر و مادری خیلی لطف داشته باشن یه قصه  یا لالایی یا یه کتاب قصه برای بچه هاشون میخونن . اما من  هرشب باید دو تا کتاب قصه به انتخاب دخترا بخونم و هیچ کدوم هم کوتاه نمیان که به کتاب اون یکی  بسنده کنن .باید دو مدل لالایی  بخونم و نوبتی رو تخت هر کدوم بخوابم تا اون تخت  رو از عشق مادرانه لبریز کنم تا فرشته ها خوب بخوابن . بعد از این همه تلاش وقتی یکیشون صبح از خواب بیدار میشه و احساس خارجکیش گل میکنه و اشتباهی میگه  "گودنایت مامی " من سرم رو بکوبم به دیوار ؟ [ یکشنبه 5 شهریور1391 ] [ 11:23 بعد از ظهر ] [ حوا ] 8 نظر اطلاعیه : حول حالنا   بخش نظرات از این پس در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت . دیگه پیر شدم  توان ندارم  همین یکی دو تا دونه نظر رو  چار خط در میون  تو وبلاگ صاحبانشون  جواب بدم .   من بد جوری متحول شدم . [ جمعه 3 شهریور1391 ] [ 2:19 بعد از ظهر ] [ حوا ] 10 نظر .: Weblog Themes By Iran Skin :. درباره وبلاگ آرشیو مطالب آبان 1391 مهر 1391 شهریور 1391 مرداد 1391 تیر 1391 خرداد 1391 اردیبهشت 1391 فروردین 1391 آرشیو لینک های مفید گالری عکس جستوجوی گوگل طراحی سایت خرید از اینترنت فال حافظ اصلی امکانات وب [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] ز شده »?آدمک های برفی?»دلنوشته»LOVE NOTES »ISFAHAN KARATE DO»این روزگار»آسمان آبی زندگی....»متــــــــــــــــ ...»بصیرت »دل نوشته های خونی»mankhubamtoch2ri»عشق و جوانی»ســــــــوته دلان»پسر ناشناخته» ? Ì Lövê ¥öµ ? »جیگیلی گوگولی»شخصی می باشد !»خدایا صدامو می شنوی؟»nafas .: فهرست وبلاگهای بروز شده :. تبلیغات معرفی بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است . بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید. سایت بلاگفا برای کاربران خود امکانات و شرایط زیر را بصورت رایگان و در محیطی فارسی فراهم می‌سازد. » اختصاص یک آدرس اینترنتی (http://Yourname.blogfa.com ) » ارسال و انتشار آسان مطالب در وبلاگ » درج آسان تصاویر، پیوندها و تغییر در رنگ یا اندازه نوشته ها » معرفی سایتهای مورد علاقه و مدیریت آسان فهرست پیوندها » امکان درج نامحدود پیوندهای روزانه » امکان انتخاب و استفاده از طرحها و قالبهای متنوع برای وبلاگ » امکان طراحی اختصاصی قالب و یا تغییر در قالب ، رنگها و طرح وبلاگ » امکان درج تصویر نویسنده یا لوگو وبلاگ » امکان درج توضیحاتی درباره معرفی نویسنده و وبلاگ » امکان استفاده چندین نویسنده از یک وبلاگ (وبلاگ گروهی) » امکان موضوع بندی مطالب بلاگ و دسترسی به آرشیو موضوعی » امکان درج ادامه مطلب و نمایش متن کامل پست در یک صفحه دیگر » امکان تایید نظرات خوانندگان جهت نمایش توسط نویسنده وبلاگ » امکان مشاهده وبلاگهای دوستان براساس زمان بروز رسانی اخبار سایت »پوزش به خاطر اختلال پیش آمده در 29 مردادماه»مصاحبه منتشر شده با مدیر بلاگفا در روزنامه جوان»به دستور کارگروه امکان دسترسی به پنل وبلاگهای مسدود شده غیرفعال شد»حمله اینترنتی دلیل اختلال سی ام اردیبهشت سایت»دسترسی مدیر وبلاگ به پنل وبلاگهای مسدود شده   برید از جسم خود مراقبت کنید برنامه های خود را تغییر دهید با مردم در تماس باشید خلاق باشید برای خود همدمی پیدا کنید با کسی صحبت کنید تخیل کنید بخشنده باشید ادامه مطلب [ ] [ ] [ Ali ] [ نظر بدهید ] دانلود کتاب 10 راز شادکامی نام کتاب : ده راز شادکامی نویسنده : نا مشخص حجم : 78 کیلو بایت توضیحات: لبخند بزنید زیر آفتاب بنشینید عسل بخورید یک لیوان پر، آب خنک جوراب ضخیم بپوشید کاکائوی داغ، نوشیدنی شادی آور تلوزیون ها خاموش به یوگا بپردازید خاطات شیرین را مرور کنید اخم ها باز!                                          برای دانلود به ادامه مطلب برویدادامه مطلب [ ] [ ] [ Ali ] [ نظر بدهید ] دانلود کتاب 10 رمز موفقیت نام کتاب : 10 رمز موفقیت نویسنده : آنتونی رابینز حجم : 702 کیلو بایت توضیحات: رویای سرنوشت - تصمیم گیری و هدف گذاری چگونه به خواسته های واقعی خود برسیم نیروی سازنده، نیروی نابود کننده، اعتقادات پرسش کلید پاسخ است دانش شرطی کردن موفقیت فرهنگ موفقیت ده روز، روزه فکری قطب نمای فردی - ارزشها و قوانین کلید های توسعه - هویت و مرجع جمع بندی - سلامت، وضع مالی، روابط و قانون هدایت رویای سرنوشت - تصمیم گیری و هدف گذاری:همه ها رویاها و آرزوهایی داریم ... همه ما در اعماق روح خود می خواهیم باور کنیم که دارای موهبت خاصی هستیم، می توانیم تغییر و تفاوتی ایجاد کنیم، میتوانیم به طریق خاصی در دیگران نفوذ کنیم و جهان فعلی را بصورت دنیای بهتری در آوریم.ارزوی شما چیست؟ ...                                               برای دانلود به ادامه مطلب برویدادامه مطلب [ ] [ ] [ Ali ] [ نظر بدهید ] نکات مهم برای غذا خوردن در محل کار   امروزه بسیاری از افراد برای چندین بار در هفته غذای خود را پشت میز کارشان میل می کنند. ولی در هر حال میز کارتان مکان مناسبی برای غذا خوردن نیست و غذا خوردن سر میز کار و جلوی کامپیوتر مشکلاتی را به همراه دارد… ادامه مطلب [ ] [ ] [ Ali ] [ یک نظر ] درمان جوش زدن و متورم شدن پوست بعد از اپلاسیون دلیل جوش زدن پس از اپیلاسیون چیست؟ این سوال رایجی است و در پاسخ باید گفت که گروهی زمینه ارثی دارند و در گروه دیگری هم دستکاری‌های اضافی یا نوع تغذیه یا استفاده از برخی داروها می‌توانند موجب جوش‌‌زدن پس از اپیلاسیون شوند.ادامه مطلب [ ] [ ] [ Ali ] [ نظر بدهید ] About Menu صفحه اصلی وبلاگ ایمیل نویسنده طراح قالب Last Posts دانلود کتاب 30 اصل برای اعتماد به نفس بالا دانلود کتاب 21 رمز موفقیت میلیونرهای خودساخنه دانلود کتاب 12 روش برای خوشحالتر زیستن دانلود کتاب 10 راز شادکامی دانلود کتاب 10 رمز موفقیت نکات مهم برای غذا خوردن در محل کار درمان جوش زدن و متورم شدن پوست بعد از اپلاسیون LinkDump مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی آرشیو پیوندهای روزانه Archives آذر 1390 آبان 1390 Categories کتاب الکترونیکی Links من شوهر میخوام گالری عکس های زیبا Avazak محبوب ترین چت روم فارسی زبانان انجمن وبلاگ نویسان آیکون های زیباسازی وبلاگ کد آهنگ برای وبلاگ گالری عکسهای عاشقانه جدیدترین قالب ها سایت عاشقانه نغمه سرا تبادل لینک Other Design Design By : Avazak.ir